شماره ٢٨٨: در بساطيکه دم تيغ ادب آخته اند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
در بساطيکه دم تيغ ادب آخته اند
بى نيازان سروگردن بخم افراخته اند
نه فلک را بخود افتاده سروکار جدال
عرصه خالى و زحيرت سپر انداخته اند
در مقاميکه دل و ديده و ديدار يکيست
همه داغند که آئينه نپرداخته اند
چه بهار و چه خزان در چمنستان حضور
عرض هر رنگ که دادند همان باخته اند
همچو عنقا که بجز نام ندارد اثرى
همه آوازه پرواز پر ساخته اند
بلبلان چمن قرب بآهنگ يقين
ميسرايند و همان هم سبق فاخته اند
ازازل تا به ابد آنچه تماشا کرديم
خودنمايان خيال آئينه پرداخته اند
گر بمنزل نرسيده است کسى نيست عجب
کان سوى خويش ندارند ره و تاخته اند
چاره خودسرى خلق چه امکان دارد
شش جهت انجمن عيش و بغم ساخته اند
خودشناسى عرض جوهر يکتائى نيست
(بيدل) اينها همه خويش اند که نشناخته اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید