شماره ١٢٣: پاکم از رنگ هوس تا بسجود آمده ام

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
پاکم از رنگ هوس تا بسجود آمده ام
بر سر سايه چو ديوار فرود آمده ام
آنقدر عجز سرشتم که زيک عقده دل
نه فلک آبله پا به نمود آمده ام
حرف بيعانه سوداى اميدم هيهات
در زيانخانه انديشه سود آمده ام
عمرها شد که بکانون دل آتش زده اند
تازعبرت نفسى چند بدود آمده ام
دل بخست گره و نقد نفس انبارى
چقدر بيخبر از عالم جود آمده ام
هيأتم صورت نقش پرعنقا دارد
اينچه سحر است که در چشم وجود آمده ام
عيب از اطلاق تعين کلف پيدائيست
معنى مبتذلم تا بشهود آمده ام
قاصد عالم رازم که درين عبرتگاه
نامه گم کرده خجالت بورود آمده ام
غير رفتن بتماشاکده عالم رنگ
نيستم محرم عزمى که چه بود آمده ام
عرض حاجت چه خيالست بخاکم بزند
عرق شرمم و از جبهه فرود آمده ام
رم فرصت سر تعداد ندارد (بيدل)
من درين قافله دير است که زود آمده ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید