شماره ٩٤: از شوق تو اى شمع طرب بعد هلاکم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
از شوق تو اى شمع طرب بعد هلاکم
جو شد پر پروانه زهر ذره خاکم
بيتابى من عرض نسب نامه مستى است
چون موج مى از سلسله ريشه تاکم
دود نفس سوخته ام طره يار است
کانرا نبود شانه بجز سينه چاکم
تهمت کش آلايش هستى نتوان شد
چون عکس زتردامنى آينه پاکم
آهم شررم اشکم و داغم چه توان کرد
چون شمع درين بزم بصد رنگ هلاکم
اى همت عالى نظران دست نگاهى
تا چند برد پستى طالع بمغاکم
گردم چمن رنگ نبالد چه خيال است
عمريست که در راه تمناى تو خاکم
چون غنچه زشوق من ديوانه مپرسيد
گل نيز گريبان شده از حسرت چاکم
خاشاک بساحل رسد از دست رد موج
از تيغ اجل نيست درين معرکه با کم
از بال هما کيست کشد ننگ سعادت
(بيدل) زسر ما نشود سايه ما کم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید