شماره ٦١٧: خيالش نقش مى بندم به ديده

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خيالش نقش مى بندم به ديده
چنين نقش خيالى خود که ديده
به نور اوست روشن ديده من
نظر فرما که بينى نور ديده
الف با خواندم و کردم فراموش
خطى بر عالم و آدم کشيده
گذشته از وجود و از عدم هم
نمانده سيآت و هم حميده
خرابات است و ما مست و خرابيم
ز مخموران عاقل وارهيده
بيا با ما در اين دريا و بنشين
که دريائى است نيکو آرميده
نگر در آفتاب نعمت الله
که در هر ذره اى نورش پديده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید