گر عشق نبازيم در اينجا بچه کاريم
مائيم و همين کار و دگر کار نداريم
بر ديده نگاريم شب و روز خيالش
خوش نقش خيالى است که بر ديده نگاريم
در دامن او دست زديم از سر مستى
گر سر برود دامن وصلش نگذاريم
عمرى است که در کوى خرابات مقيميم
اين يک دو نفس نيز در اينجا بسر آريم
روشن شده از نور خدا ديده سيد
جز نور وى اى يار کجا در نظر آريم