نور او در چشم بينا ديده ايم
در همه آئينه او را ديده ايم
آب چشم ما به هر سو رو نهاد
چشمه اى راعين دريا ديده ايم
ديده ايم آئينه گيتى نما
نور او در جمله اشيا ديده ايم
عشق را جائى معين هست نيست
جاى آن بيجا بهر جا ديده ايم
بر در ميخانه مست افتاده ايم
جنت المأواى خود وا ديده ايم
نور رويش روشنى چشم ما است
روشن است اين چشم ما ناديده ايم
نعمت الله را به ما سيد نمود
اين نظر از حقتعالى ديده ايم