شماره ١١٠: مهر تو بر ديگران نتوان نهاد

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مهر تو بر ديگران نتوان نهاد
گوهر اندر خاکدان نتوان نهاد
مايه من کيمياى عشق توست
مايه در وجه زيان نتوان نهاد
دست دست توست و جان ماواى تو
پاى صورت در ميان نتوان نهاد
بارها گفتى که بوسى بخشمت
تا نبخشي، دل بر آن نتوان نهاد
بر جهان گفتى که دل بايد نهاد
بر تو بتوان، بر جهان نتوان نهاد
گر زمانه داد ندهد يا فلک
بر تو جرم اين و آن نتوان نهاد
با زمانه پنجه درنتوان فکند
بر فلک هم نردبان نتوان نهاد
تا به کوى توست خاقانى مقيم
رخت او بر آستان نتوان نهاد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید