شماره ٥٦: ما به غم خو کرده ايم اى دوست ما را غم فرست

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما به غم خو کرده ايم اى دوست ما را غم فرست
تحفه اى کز غم فرستى نزد ما هردم فرست
جامه هامان چاک ساز و خانه هامان پاک سوز
خلعه هامان درد بخش و تحفه هامان غم فرست
چون به ياد ما رسى دستى به گرد خود برآر
گر همه اشکى به دست آيد تو را، آن هم فرست
خستگى سينه ما را خيالت مرهم است
اى به هجران خسته مارا، خسته را مرهم فرست
يوسف گم گشته ما زير بند زلف توست
گه گهى ما را خبر زان زلف خم در خم فرست
زلف تو گر خاتم از دست سليمان در ربود
آن بر او بگذار وز لعلت يکى خاتم فرست
رخت خاقانى در اين عالم نمى گنجد ز غم
غمزه اى بر هم زن و او را بدان عالم فرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید