مطلع دوم

غزلستان :: خاقانی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
اى با دل سودائيان عشق تو در کار آمده
ترکان غمزت را به جان دلها خريدار آمده
آئينه بردار و ببين آن غمزه سحر آفرين
با زهر پيکان در کمين ترکان خون خوار آمده
تو بادى و من خاک تو، تو آب و من خاشاک تو
با خوى آتش ناک تو صبر من آوار آمده
دانم که ندهى داد من، روزى نيارى ياد من
بشنو شبى فرياد من، داغ شب تار آمده
اى خون من در گردنت، زين دير يادآوردنت
وز دست زود آزردنت جانم به آزار آمده
هم خواب خرگوشم دهي، داغ جگر جوشم نهى
اى از تو آغوشم تهي، خوابم همه خار آمده
خاقانى و درد نهان، خون دل از ناخن چکان
وز ناخن غم هر زمان مجروح رخسار آمده
او بلبل است اى دلستان طبعش چو شاخ گلستان
در مجلس شاه اخستان لعل و زرش بار آمده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید