مطلع دوم

غزلستان :: خاقانی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
اى تير باران غمت، خون دل ما ريخته
نگذاشت طوفان غمت، خون دلى ناريخته
اى صد يک از عشقت خرد، جان صيدت از يک تا به صد
چشم تو در يک چشم زد، صد خون تنها ريخته
اى ريخته سيل ستم بر جان ما سر تا قدم
پس ذره ناکرده کم، ما تن زده تا ريخته
ماهى و جوزا زيورت، وز رشک زيور در برت
از غمزه چون نشترت مه خون جوزا ريخته
محراب قيصر کوى تو، عيد مسيحا روى تو
عود الصليب موى تو، آب چليپا ريخته
گيرم نه اى چون آب نرم، آتش مباش از جوش گرم
آهسته باش اى آب شرم، از چشم رعنا ريخته
زلفت چو هر غوغائيي، چون زير هر سودائيى
چشمت بهر رعنائيي، آب رخ ما ريخته
در پختن سوداى تو خام است ما را راى تو
ما زر و سر در پاى تو، خاقانى آسا ريخته
روز نو است و فخر دين بر آسمان مجلس نشين
ما زر چهره بر زمين، تو سيم سيما ريخته
خاقان اکبر کز فلک بانگ آمدش کالامر لک
در پاى او دست ملک، روح معلا ريخته



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید