در مدح خاقان اکبر شروان شاه منوچهربن فريدون و بستن سد باقلانى و التزام صبح در هر بيت

غزلستان :: خاقانی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
جبهه زرين نمود چهره صبح از نقاب
خنده شب گشت صبح خنده صبح آفتاب
غمزه اختر ببست خنده رخسار صبح
سرمه گيتى بشست گريه چشم سحاب
صبح چو پشت پلنگ کرد هوا را دو رنگ
ماه چو شاخ گوزن روى نمود از حجاب
دهره برانداخت صبح، زهره برافکند شب
پيکر آفاق گشت غرقه صفارى ناب
مائده سالار صبح نزل سحرگه فکند
از پى جلاب خاص ريخت ز ژاله گلاب
صبح نشينان چو شمع ريخته اشک طرب
اشک فشرده قدح شمع گشاده شراب
پنجه ساقى گرفت مرغ صراحى به دام
ز آتش صبح اوفتاد دانه دلها به تاب
صبح همه جان چو مي، مى همه صفوت چو روح
جرعه شده خاک بوس خاک ز جرعه خراب
چون ترنجى به صبح ساخته نارنج زر
از پى دست ملک، مالک رق و رقاب
صبح سپهر جلال، خسرو موسى سخن
موسى خضر اعتقاد خضر سکندر جناب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید