شماره ١٩٩: زين وجودى کز عدم شرمنده ميگيرد مرا

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
زين وجودى کز عدم شرمنده ميگيرد مرا
گريه ام گر در نگيرد خنده ميگيرد مرا
شعله حرصم دماغ جاه گر سوزد خوشست
فقر نادانسته زير ژنده ميگيرد مرا
خاتم ملک سليمانم ولى تمييز خلق
کم بهاتر از نگين کنده ميگيرد مرا
در جهان انفعال از ملک ناز افتاده ام
دامن پاکى و دست گنده ميگيرد مرا
ميرسد ناز غبارم بر دماغ بوى گل
گر همه عشقت بباد ارزنده ميگيرد مرا
رنگم از بيدست و پائى خاک شد اما هنوز
حسرت گرد سرت گردنده ميگيرد مرا
عمر وحشى عاقبت دام نفس خواهد گسيخت
تا کجا اين ريسمان کنده ميگيرد مرا
مستى حالم خورد هر جا فريب جام هوش
چون عسس اوهام پيش آينده ميگيرد مرا
ناتوان صيدم ترحم غافل از حالم مباد
هر که ميگيرد بخاک افگنده ميگيرد مرا
عشق را (بيدل) دماغ التفات ياد کيست
خواجگى مفت طرب گر بنده ميگيريد مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید