شماره ١٨٥: زآهم مجوئيد تأثير را

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
زآهم مجوئيد تأثير را
پر از بال عنقاست اين تير را
مصور بهر جا کشد نقش من
زتمثال رنگيست تصوير را
درين دشت و در دام صياد نيست
رميدن گرفت است نخچير را
بناى نفس بر هوا بسته اند
زتسکين گلى نيست تعمير را
گهى دير تازيم و گه کعبه جو
جنونهاست مجبور تقدير را
بخواب عدم هستى ئى ديده ايم
زهزيان مده رنج تعبير را
گرفتار وهم است آزاديت
صدا ميکشد بار زنجير را
بوهم اينقدر چند خوابيدنت
برار از بغل پاى در قير را
زروى ترش عرض پيرى مبر
تبه ميکند سرکه اين شير را
خم قامتت اين صلا ميزند
که بر طاق نه ذوق شبگير را
بهر جا مخاطب ادا فهم نيست
تسلسل وبال است تقرير را
بتهديد ازين همدمان امن خواه
کلک زن خناق گلوگير را
اگر مرجع زندگى خاک نيست
خميدن کجا ميبرد پير را
زمين تا فلک نغمه (بيدل) است
برين ساز بشکن بم و زير را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید