شماره ١٢٤: چو تخم اشک بکلفت سرشته اند مرا

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چو تخم اشک بکلفت سرشته اند مرا
بنا اميدى جاويد کشته اند مرا
بفرصت نگهى آخر است تحصيلم
برات رنگم و برگل نوشته اند مرا
طلسم حيرتم و يک نفس قرارم نيست
بآب آينه دل سرشته اند مرا
کجا روم که شوم ايمن از لب غماز
بعالم آدميان هم فرشته اند مرا
چگونه تخم شرارم بريشه دل بندد
همان بعالم پرواز کشته اند مرا
فلک شکار کمنديست سرنگونى من
ندانم از خم زلف که هشته اند مرا
طپيدن نفسم تار کسوت شوقم
که در هواى توبى تاب رشته اند مرا
زآه بى اثرم داغ خامکارى خويش
بآتشى که ندارم برشته اند مرا
چو چشم بسته معماى راحتم (بيدل)
بلغزش نى مژگان نوشته اند مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید