شماره ١١٤: تجديد سحر کاريست در جلوه زار عنقا

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
تجديد سحر کاريست در جلوه زار عنقا
صد گردش است و يک گل رنگ بهار عنقا
هر چند نوبهاريم يا جوش لاله زاريم
باغ دگر نداريم غير از کنار عنقا
سطرى نخواند فطرت از درسگاه تحقيق
تقويم ها کهن کرد امسال و پار عنقا
آئينه جز تحير اينجا چه نقش بندد
از رنگ شرم دارد صورت نگار عنقا
تسليم عشق بودن مفت است هر چه باشد
ما را چه کار و کو بار در کار و بار عنقا
شهرت پرستى وهم تا چند بايد اينجا
نقش نگين رها کن اى نامدار عنقا
هم صحبتيم و ما را از يکدگر خبر نيست
عنقا چه وانمايد گر شد دچار عنقا
نايابى مطالب معدوم کرد ما را
ديگر کسى چه يابد در انتظار عنقا
مرگ است آخر کار عبرت نماى هستى
غير از عدم که خندد بر روزگار عنقا
زير پرند گردون رسواست خلق مجنون
عريانى که پوشد اين جامه وار عنقا
گفتيم بى نشانى رنگى بجلوه آرد
ما را نمود بر ما آئينه دار عنقا
در خاکدان عبرت غير از نفس چه داريم
پر روشن است (بيدل) شمع مزار عنقا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید