شماره ٧٥١: تيره شد در چشمم از دنيا بدر بايد شدن

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تيره شد در چشمم از دنيا بدر بايد شدن
تنگ شد جا بر دلم جاى دگر بايد شدن
عقده دنيا ز بال مرغ جان بايد گشود
سوى فردوس برين با بال و پر بايد شدن
پاى تن بگذار و با بال روان پرواز کن
تاج قرب ار خواهى اين ره را بسر بايد شدن
متبع شرکست خود بينى ره توحيد را
از وجود فانى خود بيخبر بايد شدن
لوح دل را شست و شوئى بايد از ادناس طبع
از کدورتهاى جسمانى بدر بايد شدن
راه حق آسان توان رفتن بر آثار قدم
پيشوايان رفته اين ره بر اثر بايد شدن
معرفت را چون نهايت نيست راهش بيحد است
هر چه زان حاصل شود زان بيشتر بايد شدن
تا نگردى فانى اندر حق نياسائى ز خود
کل شى ء هالک را مستقر بايد شدن
(فيض) را چون عمر بگذشت و شد آلايش ز دست
سوى دار الخلد جنت زودتر بايد شدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید