با خيالت شور و مستى ميکنم
در وصالت ترک هستى ميکنم
از دو چشم مست تو خون ميخورم
وز لب لعل تو مستى ميکنم
زهر چشمى دارم و نوش لبى
خستگى و تندرستى ميکنم
مست ميگردم چو پستم ميکنى
سربلنديها ز پستى ميکنم
در شب وصل تو بندم زلها
فکر روز تنگدستى ميکنم
گر چه عالى همتم در کار عشق
پيش بالاى تو پستى ميکنم
(فيض) دايم مست و هرگز مى نخورد
از شرابت عشق مستى ميکنم