شماره ٦٨٧: هر رنج که ميرسد بجانم

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر رنج که ميرسد بجانم
از خود رسدم اگر بدانم
از هيچکسم شکايتى نيست
از خويش بخويش در فغانم
بر من از من غمست و محنت
از بود و نبود خود بجانم
درد دل من ز غير من نيست
خود درد دل و بلاى جانم
خود سدره سلوک خويشم
خارم که بپاى خود نهادم
خار پاى خودم که با خود
يک گام شدن نميتوانم
بار دوش خودم که بر خود
پيوسته چو با خودم گرانم
از خويش اگر خلاص گردم
آن کو درو هم نايد آنم
چون (فيض) ز خويش اگر رهيدم
فرمان ده هفت آسمانم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید