شماره ٦٦٦: ما مستانيم بى مى و جام
غزلستان ::
فیض کاشانی ::
غزلیات
ما مستانيم بى مى و جام
خمها نوشيم بى لب و کام
بى نغمه و صوت مى سرائيم
سير دو جهان کنيم بى گام
پيوسته بگرد دوست گرديم
نى سر داريم و نى سرانجام
سودا زدگان کوى عشقيم
در ما نسرشته اند آرام
نى وصل بکام دل نه هجران
ما سوخته ايم و کار ما خام
صيد عشقيم و هست در خاک
اين چرخ که کشته بهر ما دام
ما را روزى که مى سرشتند
طشت مستى فتاد از بام
شيداى ترا چکار با ننگ
رسواى غمت چه ميکند نام
در وصف نعال عاشقان (فيض)
صافى طبعيست دردى آشام
نظرات نوشته شده