شماره ٦٣٨: من تاب فراق تو ندارم

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
من تاب فراق تو ندارم
نقش تو بسينه مى نگارم
باشد روزى رخت به بينم
تا جان بلقاى تو سپارم
شد در رگ و ريشه تير عشقت
از هم بگسست پود و تارم
از باده آن دو چشم مستت
گه سرخوش و گاه در خمارم
وز بوى دو زلف عنبرينت
آشفته و مست و بيقرارم
وز لعل لب شکر فروشت
تلخ است مذاق انتظارم
جز وصل تو مقصدى ندارم
جز ياد تو مونسى ندارم
ديريست که در سر من اين هست
کاندر قدم تو جان سپارم
لطفى لطفى که سوخت جانم
رحمى رحمى که سخت زارم
باران کرم ببار بر (فيض)
آبى آور بروى کارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید