شماره ٤٩٨: توشه عام و بنده بنده خاص

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
توشه عام و بنده بنده خاص
خدمتت را غلام با اخلاص
گر نوازيم از خواص شوم
ور کشى در غمم ز خاص الخاص
هر که در چون تو شاهدى دل بست
تا سر و جان بتاخت نيست خلاص
دو جهان شد مسخر حکمت
تا که بر وحدت تو باشد ناص
مى کشد هر کجا که ميخواهد
عاشقان را گرفته عشق نواص
هر دلى کو بدام عشق افتاد
نيست او را نه زان مفر نه مناص
شاهدان خلق را شهيد کنند
نه بر ايشان ديت بود نه قصاص
زان که عشاق کشته عشقند
عشق را جايز است قتل خواص
سخن (فيض) چون شکر گردد
زان لب لعل گر دهيش مصاص



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید