شماره ٤٣٠: هر کجا آن ماه سيما ميرود

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر کجا آن ماه سيما ميرود
بس دل و بس دين بيغما ميرود
گر بصحرا رفت دريا مى شود
ز آب چشمى کان بصحرا ميرود
ور بدريا ميرود خون مى شود
بس که خون دل بدريا ميرود
سرو آزادى نخواهد بعد از اين
گر بباغ آن سرو بالا ميرود
ميشود گل رنگ رنگ از شرم اگر
در چمن بهر تماشا ميرود
زلف و گيسو چون پريشان ميکند
در سر شوريده سودا ميرود
نشنود دل پند واعظ لب ببند
اين سخنهاى تو بيجا ميرود
از مى لعل شکر ريز لبش
بر زبان (فيض) اينها ميرود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید