شماره ٤٠٢: شکر افشان دهانش نگريد
غزلستان ::
فیض کاشانی ::
غزلیات
شکر افشان دهانش نگريد
لبن آلوده لبانش نگريد
بنگاهى بجهان جان بخشد
حکم بر جان و جهانش نگريد
خلقى از مستى چشمش مستند
مى بى کام و دهانش نگريد
زهر ميگيرد از ابرو مژگان
سهمگين تير و کمانش نگريد
خاطرش با من و رو باد گران
سوى من لطف نهانش نگريد
از لب من سخن او ميگويد
در بيانم به بيانش نگريد
زير هر پرده نهانش بينيد
پرده هم اوست عيانش نگريد
(فيض) دل با حق و رو در خلقست
شرح حالش ز بيانش نگريد
گر ندانيد کز اهل درد است
درد او در سخنانش نگريد
نظرات نوشته شده