شماره ٣٩٠: زاهدم گفت زهد مى بايد

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زاهدم گفت زهد مى بايد
از من اين کارها نمى آيد
جام مى گيرم ار بکف گيرم
شاهدى گر کشم ببر شايد
زهد جز اهل عقل را نسزد
رند را جام باده مى بايد
من و مستى و عشق مه رويان
ناصحم بهر خويش مى لايد
آنچه بايد نمى توانم کرد
کنم از دستم آنچه مى آيد
داده ام خويش را بدست بتان
ميکشم آنچه بر سرم آيد
خويش را وقف شاهدان کردم
تا شهيدم کنند و جان پايد
گر کشندم بلطف مى زيبد
ور کشندم بقهر مى شايد
بر سر عاشقان خود اين قوم
هر چه آرند شايد و بايد
خوشتر از شهد و شکرست اى (فيض)
زهر کز دست دوستان آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید