شماره ٣٣٩: بوى رحمان از يمن آمد دل و جان تازه شد

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بوى رحمان از يمن آمد دل و جان تازه شد
دل چه و جان چه جهان از بوى رحمان تازه شد
آن شراب کهنه چون بر سر دويد از لطف آن
هم دماغ و هم دل و هم عقل و هم جان تازه شد
نفخه بگذشت زان بو بر زمين و آسمان
هم زمين و هم زمان هم چرخ گردان تازه شد
زان نسيمى در چمن شد سرو از رفتار ماند
گل تجلى کرد و بانگ عندليبان تازه شد
نفخه زان رفت تا عقبى قيامت زان طپيد
عالمى از نو بنا شد جان بجانان تازه شد
نفخه زان در نعيمستان جنت اوفتاد
هم بهشت و کوثر و هم حور و غلمان تازه شد
چون نقاب زلف از روى چومه يکسو فکند
ظلمت کفر از ميان برخواست ايمان تازه شد
فيض در طور حقيقت شعرهاى تازه گفت
شاعران را هم ز نظمش طرز ديوان تازه شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید