شماره ٢٨٨: دل مرا ز انديشه اسباب دنيا سرد شد

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دل مرا ز انديشه اسباب دنيا سرد شد
آخرت با يادم آمد آرزوها سرد شد
چون شدم آگه ز اسرار علوم آخرت
بر دلم دنيا و مافيها سراپا سرد شد
هر گهم دل گرم گرديد از تماشاى جهان
يادم آمد آخرت دل از تماشا سرد شد
ديدن گلزار و صحرا طبع را چون برفروخت
مردنم ياد آمد آن گلزار و صحرا سرد شد
نيست دنيا جاى آرام آن که را هوشى بود
بر دلش در زندگى لذات دنيا سرد شد
بر دل ارباب عقبا لذت دنياست سرد
نزد اهل معرفت لذات عقبا سرد شد
هر که ديد ارباب دنيا را کلاب دوزخند
سرورى را ماند و از مردار دنيا سرد شد
آتش مهر زر و زيور چو در دلها گرفت
زمهرير مرگ آمد حوش دلها سرد شد
گر تو کندى دل ز دنيا ورنه او خود ميکند
زين سبب اهل خرد را دل ز دنيا سرد شد
هر کسى را وقت مردن دل شود سرد از هوا
(فيض) را در زندگى دل از هواها سرد شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید