شماره ٢٥٧: خنک ديده کان ترا ديده باشد

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خنک ديده کان ترا ديده باشد
ز گلزار حسنت گلى چيده باشد
سراپا نظر گشته باشد کسى کو
جمال ترا يک نظر ديده باشد
چه ديده است چشمى که رويت نديده
چه بشنيده آن کز تو نشنيده باشد
بجمعى تو دزديده نگذشته باشى
که هر يک نگاهى ندزديده باشد
خرامان براهى که بگذشته باشى
بسا دل ز حسرت خراشيده باشد
نقاب ار گشائى و گر رخ بپوشى
ز بيگانه آن روى پوشيده باشد
گره گر زنى زلف را ورگشائى
بهر طور باشى پسنديده باشد
نشاط دلم از نشاط تو باشد
نخنديده باشى نخنديده باشد
کسى کو گرفته است در بر خيالت
به بيدارى او خوابها ديده باشد
خيالى کسيرا که در سر مقيم است
محالست يک لحظه خسبيده باشد
کسى را که عشق نگاريست در سر
ز سيماى او غم تراويده باشد
چو در وصف حسن تو گويد سخن (فيض)
سراپاى موزون و سنجيده باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید