شماره ٧٧٠: غوطه خوردم درشراب ناب و مخمورم هنوز

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
غوطه خوردم درشراب ناب و مخمورم هنوز
گم شدم درچشمه خورشيد وبى نورم هنوز
گر چه شورمن جهانى را به شور آورده است
از نظرهاچون دهان يارمستورم هنوز
پاره شد زنجير تاک از باده پرزورمن
تاچه باخمخانه گردون کند زورم هنوز
عمرهاشد تاچوموم از شهددورافتاده ام
مى خلددر پرده دل نيش زنبورم هنوز
گرچه ازويرانه من جغد وحشت مى کند
درخرابات مغان دانندمعمورم هنوز
باده منصور ازجوش زبردستى نشست
ميزندجوش اناالحق خون مغرورم هنوز
در سفرهرچند چون ريگ روان عمرم گذشت
از وصال کعبه چون سنگ نشان دورم هنوز
اهل عالم غافلنداز صورت احوال من
من ميان صد هزارآيينه مستورم هنوز
خاکسارى گرچه با خاکم برابرکرده است
حرف درکار سليمان ميکندمورم هنوز
غوطه درخون شفق زد پنبه صبح جزا
ميزند برقلب ناخن داغ ناسورم هنوز
گرچه صائب شهرت من داغ دارد مهر را
عشق اگر اين است خواهد کردمشهورم هنوز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید