شماره ٦٦٤: کار دنيا کن و انديشه عقبى مگذار

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
کار دنيا کن و انديشه عقبى مگذار
تابه عقبى نرسى دامن دنيا مگذار
خود حسابى خط پاکى است ز ديوان حساب
آنچه امروز توان کرد به فردا مگذار
سر در اين باديه چون ريگ روان ريخته است
بى تائمل به بيابان جنون پا مگذار
مى کنى گوشه نشينان جهان را بدنام
اثر از نام در اين نشأه چو عنقا مگذار
گوهر از بحر نيايد به رعونت بيرون
تاز سر پا نکنى روى به دريا مگذار
بهترين پند بزرگان طريقت اين است
که ز کف دامن دريوزه دلها مگذار
سنگ راه تو شود بار به هر دل که نهى
تابه منزل برسى بار به دلها مگذار
ديده شير بود لاله صحراى جنون
پاى گستاخ به اين دامن صحرا مگذار
نگه تندگران است به روشن گهران
بار سوزن به دل نازک عيسى مگذار
سيل را مانع رفتار نمى گردد موج
من سودازده را سلسله بر پا مگذار
مى شود شهپرتوفيق ،سبکبارى خلق
بار مردم بکش و بار به دلها مگذار
گوشه اى گير در ايام کهنسالى ها
خرمنت پاک چو گرديد به صحرا مگذار
گر سر صحبت آن ليلى عالم دارى
پاى بيرون ز سيه خانه سودا مگذار
حسن ازآينه تار گريزد صائب
دل غفلت زده را پيش دلارا مگذار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید