شماره ٥٢٣: نمى گردد به خاموشى نهان درد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
نمى گردد به خاموشى نهان درد
ز رنگ چهره دارد ترجمان درد
اگر دل ز آهن وفولاد باشد
کند چون موم نرمش در زمان درد
ترا آن روز آيد بر هدف تير
که سازد قامتت را چون کمان درد
بود روشن چراغش تا سحرگاه
به هر منزل که گردد ميهمان درد
به سيم قلب ارزان است يوسف
به نقد جان نمى گردد گران درد
سمندر سالم از آتش برآيد
به اهل عشق باشد مهربان درد
شود محکم بناى دردمندى
دواند ريشه چون در استخوان درد
منال از درد اگر کامل عيارى
که مردان راست سنگ امتحان درد
اگر آلوده درمان نسازى
کند درد ترا درمان همان درد
حبابى چون محيط بحر گردد
چه سازد نيم دل با يک جهان درد
گره گردد چو داغ لاله در دل
نسازد آه را گر خوش عنان درد
ز حال دردمندان گربپرسى
نخواهد کردنت آخر زبان درد
چه مى کردند صائب دردمندان
اگر پيدا نمى شد در جهان درد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید