شماره ٤٧١: تن را اگر گذارى در عشق ما چه باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
تن را اگر گذارى در عشق ما چه باشد
گراستخوان نگيرى باز از هما چه باشد
عشق است مصر اعظم عقل است روستايش
زين بيش اگر نباشى در روستاچه باشد
از راه بيخودى عرش يک نعره وارراه راست
از خويش اگربرآيى اى نارساچه باشد
نى صاحب نوا شد تا ريخت برگ ازخود
گربرگ را بريزى اى خوش نوا چه باشد
موج از عنان فکندن سالم به ساحل آمد
گردست را ببندى پيش قضا چه باشد
با دوستان يکرنگ کفرست سرگرانى
با کاه اگر بسازى اين گهربا چه باشد
تدبير عقل ناقص با عشق برنيايد
اسباب مکر فرعون پيش عصا چه باشد
خاک از فتادگى شد مسجوداهل عالم
چون خاک اگرکنى صبردر زيرپاچه باشد
اکسيرخاکسارى روشنگروجودست
گرچشم را نپوشى زين توتيا چه باشد
از پاس دل صنوبر سرسبزى ابديافت
گرپاس دل بدارى اى بيوفا چه باشد
شکرزنى سوارى روى زمين گرفته است
پهلواگرندزدى از بورياچه باشد
از بال پشه اى رفت بربادمغزنمرود
از کبراگرنگويى با کبريا چه باشد
با توتمام سوديم با خودهمه زيانيم
يکبار گرستانى ما را ز ما چه باشد
هيچ است فکر صائب در پيش فکر ملا
با آفتاب تابان نور سها چه باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید