شماره ٢٧٧: دل روشن از رياضت بسيار مى شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
دل روشن از رياضت بسيار مى شود
آهن ز صيقل آينه رخسار مى شود
از حسن اتفاق ضعيفان قوى شوند
پيوسته شد چو مور به هم مار مى شود
سيم وزر خسيس به کورى شود تلف
نقد ستاره خرج شب تار مى شود
با تشنگى بساز که در تيغ آبدار
جوهر تمام ريشه زنگار مى شود
از خرج ابر کم نشود دخل بحر را
کى دل مرا ز گريه سبکبار مى شود
صد شکوه بجاست گره زير لب مرا
شرم حضور مانع اظهار مى شود
شبنم به آفتاب رسانيده خويش را
دولت نصيب ديده بيدار مى شود
دورى ز برگ بود به دل بار پيش ازين
امروز برگ بر دل من بار مى شود
نقش قدم ز پيشروان مى برد سبق
آنجا که شوق قافله سالار مى شود
زان روى آتشين دل هر کس که آب شد
صائب مرا دو ديده گهربارمى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید