شماره ٢٧٦: گفتار صدق، مايه آزار مى شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
گفتار صدق، مايه آزار مى شود
چون حرف حق بلند شود دار مى شود
پاى به خواب رفته شمارد دليل را
آن را که شوق قافله سالار مى شود
چون عقل نيست نقد جنون قلب و ناروا
ديوانه خرج کوچه وبازار مى شود
کوه تعلقى که تو بر خويش بسته اى
از سايه تو خاک گرانبار مى شود
دلهاى آب کرده نماند درين بساط
شبنم کجا مقيمى گلزار مى شود
در محفلى که روى تو گردد عرق فشان
از خواب حيرت آينه بيدار مى شود
در چشم بلبلى که کشد سر به زير بال
عالم تمام يک گل بى خار مى شود
عقلى که مى گشود ز کار جهان گره
امروز صرف بستن دستار مى شود
از حرص، کار نفس به طول امل کشد
اين مور از امتداد زمان مار مى شود
بر چين بساط شيد که طاعات ظاهرى
در چشم نفس پرده پندار مى شود
سوراخ مى شود دلش از دورى محيط
هر قطره اى که گوهر شهوار مى شود
نتوان ز شرم در رخ آن گلعذار ديد
شبنم حجاب چهره گلزار مى شود
صائب زنند مهر به لب جمله طوطيان
هر جا که خامه تو شکربار مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید