شماره ٣٦: کجا ز سينه من غم شراب مى شويد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
کجا ز سينه من غم شراب مى شويد
چه زنگ از دل آيينه آب مى شويد
چه آب روشن ازين چرخ نيلگون جويم
که رخ به خون شفق آفتاب مى شويد
کسى که در پى اصلاح بخت تيره ماست
سياهى از پروبال عقاب مى شويد
علاج تشنه ديدار نيست جز ديدار
کجا غم از دل بلبل گلاب مى شويد
به حسن ساده دلى چشم هر که باز شود
به اشک تلخ ندامت کتاب مى شويد
اگر غبار يتيمى توان ز گوهر شست
کدورت از دل من هم شراب مى شويد
ز بس که دلبر من تشنه جمال خودست
به آبگينه ز رخ گرد خواب مى شويد
به گريه تيرگى از دل رود که از ريزش
ز روى خويش سياهى سحاب مى شويد
که گفته است در ابر سفيد باران نيست
رخش غم از دل من در نقاب مى شويد
چراغ سوختگان مى شود ز هم روشن
به اشک چهره آتش کباب مى شويد
غبار غم ننشيند به دامنى صائب
که توبه نامه من با شراب مى شويد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید