شماره ۸١٨: ميفزايد جان حديث عاشقان بسيار گو

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ميفزايد جان حديث عاشقان بسيار گو
بگذر از افسانه اغيار و حرف يار گو
حرف وصل يار گلزار است و حرف هجر خار
خار خار گفتنى گر دارى از گلزار گو
آن حديثى کآورد درد طلب تکرار کن
يکه حرفى کان دهد جانرا طرب صد بار گو
از زمين و آسمان تا چند خواهى گفت حرف
يک زمان بگذار ذکر يار و از ديار گو
گر طهارت خواهى از غير خدا بيزار شو
ور تجارت خوشترت ميآيد از بازار گو
حرف دى گر به بود ز امروز دم ميزن زدى
حرف پار ار به بود ز امسال حرف پار گو
بر کران باش و گران گوش از دم بيگانگان
چون حديث يار آمد در ميان بسيار گو
حرف اهل عشق را مستانه گوئى باک نيست
چون بحرف عاقلان گويا شوى هشيار گو
تا تو هشيارى ز سر اهل عرفان دم مزن
مست چون گردى ز اسرار آنکه از ستار گو
گوئى از شيرين لبان حرفى شکر نامش بنه
وز کرانان چون سخن گويند زهرمار گو
اى که مينازى به نظم و نثر رنگارنگ خويش
چند از گفتار گوئى يکره از کردار گو
اين سخنها را بيان بيش ازين در کار هست
بعد ازين اى (فيض) اگر گوئى سخن طومار گو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید