شماره ٧٧٤: هر که چون آب روان آيينه خود ساده کرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر که چون آب روان آيينه خود ساده کرد
سرو را چون بندگان در پيش خود استاده کرد
کى به گرد من رسد مجنون، که کوه و دشت را
دور باش وحشت من از غزالان ساده کرد
نغمه رنگين نبرد از جاى خود زهاد را
گرچه خم را پايکوبان نشأه اين باده کرد
شد به چشمم توتيا گرد يتيمى تا محيط
از صدف گهواره در يتيم آماده کرد
از ملاحت مستى آن لعل ميگون کم نشد
کار صد بيهوشدارو اين نمک با باده کرد
پاک کرد از آرزوها عشق صادق سينه را
صبح از نقش پريشان آسمان را ساده کرد
تا شود بر پيروان آسان ره ديوانگى
دشت را مجنون صحراگرد من پر جاده کرد
عاشقان پيش تو بيقدرند، ورنه شمع را
انتظار صحبت پروانه ها استاده کرد
کم نشد چون غنچه صائب برگ عيش از خلوتش
هر که از گلشن قناعت با دل نگشاده کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید