شماره ٧٢٢: دل عبث چندين تقدير الهى مى تپد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
دل عبث چندين تقدير الهى مى تپد
مى شود قلاب محکمتر چو ماهى مى تپد
ز اضطراب دل دمى در سينه ام آرام نيست
بحر بر هم مى خورد چندان که ماهى مى تپد
نيست آسان بحر را در کوزه پنهان ساختن
عارفان را دل به اسرار الهى مى تپد
برق اگر گردد به گرد کعبه نتواند رسيد
رهنوردى را که دل بر هر سياهى مى تپد
چشم بد بسيار دارد در کمين اسرار عشق
کاه را پيوسته دل بر رنگ کاهى مى تپد
بى زران از دستبرد رهزنان آسوده اند
غنچه را دل از نسيم صبحگاهى مى تپد
پرتو خورشيد چون تيغ از نيام آرد برون
ذره را در سينه دل خواهى نخواهى مى تپد
تحفه جرمى به دست آور که در ديوان عفو
جان معصومان ز جرم بيگناهى مى تپد
اين جواب آن غزل صائب که مى گويد ملک
نور در ظلمت، سفيدى در سياهى مى تپد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید