شماره ٦٢٨: بود و نمود عاشق، از آب و تاب حسن است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
بود و نمود عاشق، از آب و تاب حسن است
گر ذره را وجودى است، از آفتاب حسن است
در بيخودى توان ديد بى پرده روى مطلوب
از خويشتن گسستن بند نقاب حسن است
حسن آن بود که دايم بر يک قرار باشد
حسن مه دو هفته کى در حساب حسن است؟
از خنده رويى گل بلبل نگشت گستاخ
شرم و حياى عاشق بيش از حجاب حسن است
از حسن خط سيه مست گرديد ديده من
بيهوشداروى عشق گرد کتاب حسن است
خوشتر بود ز سر جوش در کام عشقبازان
هر چند خط مشکين درد شراب حسن است
خال از شکسته پايى در کنج لب خزيده است
زلف از درازدستى مالک رقاب حسن است
تردستى مکافات شب در ميان نباشد
ايام خط شبرنگ روز حساب حسن است
از خط شود يکى صد ناز و غرور خوبان
ريحان خط مشکين افسون خواب حسن است
ريحان سفال خود را کى تشنه مى گذارد؟
سبزست بخت عاشق تا در رکاب حسن است
در هر نظر به رنگى آيد ز پرده بيرون
زير و زبر دل عشق از انقلاب حسن است
در چشم موشکافان سررشته اميدست
هر چند چين ابرو موج سراب حسن است
موى ميان او را هر کس که ديده، داند
کاين پيچ و تاب عاشق از پيچ و تاب حسن است
از روى گرم خورشيد گر خاک مى شود زر
رنگ طلايى عشق از آفتاب حسن است
در دور خط ز خوبان ظلم است چشم بستن
خط حلقه حلقه چون شد عين شباب حسن است
از مهر تا به ذره زين آتشند بريان
تنها همين نه صائب داغ و کباب حسن است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید