شماره ٦٢٧: از غيرت رکابت از ديده خون روان است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
از غيرت رکابت از ديده خون روان است
اما چه مى توان کرد پاى تو در ميان است!
سر جوش نوبهارست روى شکفته تو
رنگ شکسته من ته جرعه خزان است
از شکوفه عاشقان را در خاک و خون کشد عشق
گردد دليل صياد زخمى که خونچکان است
از حرف راست گردد پر خون دهن چو سوفار
دايم ز تير شيون در خانه کمان است
بلبل ز ساده لوحى در آشيان طرازى است
در گلشنى که خاکش با باد همعنان است
ما مى زنيم از جهل هر دم به دامنى دست
هر چند روزى ما در دست آسمان است
گورى است پر ز مرده صائب قلمرو خاک
گردون پر ستاره يک چشم خونفشان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید