شماره ٥٧٦: خام است شرابى که در او غلغله اى هست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
خام است شرابى که در او غلغله اى هست
پوچ است زمينى که در او زلزله اى هست
گل مى شکفد از مژه خار مغيلان
تا در قدم گرمروان آبله اى هست
با گل همه شب دست و گريبان وصال است
چون خار کسى را که زبان گله اى هست
چون معنى بيتيم يکي، از ره معنى
در صورت اگر ما و ترا فاصله اى هست
ارباب جنون را ز کشاکش خبرى نيست
در گردن عقل است اگر سلسله اى هست
همره چه ضرورست، که از سنگ ملامت
در هر قدم راه جنون قافله اى هست
صائب برد از صحبت گل فيض چو بلبل
آن را که درين باغ زبان گله اى هست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید