شماره ٥٧٥: بى دادرس آن کس که فغان چون جرسش هست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
بى دادرس آن کس که فغان چون جرسش هست
خاموش نگردد ز فغان تا نفسش هست
چون رشته محال است کند راست نفس را
آن دانه گوهر که گره پيش و پسش هست
آن کس که کسش نيست، کس اوست خداوند
بيکس بود آن کس که درين خانه کسش هست
غافل نشود يک نفس از بال رساندن
هر مرغ که اميد نجات از قفسش هست
در گردن خورشيد کند دست حمايل
چون صبح هر آن کس که اثر در نفسش هست
تا هيچ نگردي، نتوانى همه گرديد
کز بحر حباب است جدا تا نفسش هست
صائب چه خيال است کند خواب فراغت
چون نفس کسى را که سگى در مرسش هست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید