شماره ٥٧١: هر نخل مصيبت علم راهنمايى است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر نخل مصيبت علم راهنمايى است
هر نوحه ازين قافله آواز درايى است
دست تو اگر نيست نگارين ز علايق
اين عقده هستى گره بند قبايى است
تا در پى دنياى خسيس است دل تو
دل نيست در آغوش ترا، کاهربايى است
هر چيز ز دنياى دنى رو به تو آرد
مغرور مشو، کز پى تنبيه، قفايى است
رزق تو گر از خوان فلک شد غم روزى
غافل مشو از شکر، که اين نيز غذايى است
در هر چه به رغبت نگرى راهزن توست
بر هر چه کنى پشت، ترا راهنمايى است
خارى که درين مرحله بيکار نمايد
از آبله پاى طلب عقده گشايى است
در مشرب جمعى که مهياى رحيلند
هر رنجش بيجاى فلک، لطف بجايى است
هر ناله و آهى که ز خود پيش فرستد
از خويش برون آمده را خانه خدايى است
ما حوصله درد نداريم، وگرنه
هر درد که قسمت شود از غيب، دوايى است
از فقر مکن شکوه که آزاده روان را
بى برگى ايام، عجب برگ و نوايى است
صائب چه کند سينه خود را نکند چاک؟
با حوصله تنگ، غم عشق بلايى است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید