شماره ٥٢٠: روشنگر آيينه دلها دم غيب است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
روشنگر آيينه دلها دم غيب است
ميراب جگرسوختگان شبنم غيب است
شيرازه مجموعه دلهاى پريشان
تارى ز سر زلف خم اندر خم غيب است
فيضى که دهد همچو مسيحا به نفس جان
در پرده عصمتکده مريم غيب است
در پاس نفس مى گذرد عمر عزيزش
هر سوخته جانى که دلش همدم غيب است
هر کس کهخبر مى دهد از راز حقيقت
زنهار مکن گوش که نامحرم غيب است
اين زخم که از تيغ قضا بر جگر ماست
موقوف به روى دلى از مرهم غيب است
در چشم سيه خانه نشينان شهادت
ديدار بتان روزنه عالم غيب است
يک مو خبر از راز دهان تو ندارد
صائب که دلش آينه عالم غيب است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید