شماره ٣٩٦: ابر بهار گلشن رخسار، آينه است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ابر بهار گلشن رخسار، آينه است
آتش فروز شعله ديدار، آينه است
از دل توان به انجمن حسن راه برد
سنگ نشان کعبه ديدار آينه است
آنجا توان به زور نفس کار پيش برد
افسانه اى است اين که دل يار آينه است
نتوان به کنه چرخ رسيدن به سعى فکر
انديشه مور و اين در و ديوار آينه است
با روى يار چهره شدن نيست کار گل
دارد کسى که جوهر اين کار، آينه است
گر دل بجاست، وضع جهان آرميده است
گر چشم روشن است، گل و خار آينه است
عاشق چو محو گشت، دو عالم دو عينک است
طوطى چو مست شد، در و ديوار آينه است
امروز ديده اى که نرفته است آب ازو
صائب درين زمانه غدار آينه است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید