شماره ٣٩٣: آب حيات ما ز شراب شبانه است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
آب حيات ما ز شراب شبانه است
عيش مدام، زندگى جاودانه است
عاشق کجا به فکر سرانجام خانه است؟
پروانه را همين بال و پر آشيانه است
بر گوهرست ديده غواص از صدف
ما را غرض ز دير و حرم آن يگانه است
چون کاروان ريگ روان عمر خاکيان
هر چند ايستاده نمايد روانه است
سد سکندرش سپر کاغذين بود
بيچاره اى که تير فضا را نشانه است
اين کوره اى که چرخ ستمکار تافته است
بر سنگ جاى رحم درين شيشه خانه است
عشاق را لب از طمع بوسه بسته است
از بس دهان تنگ تو شيرين بهانه است
روشنگر وجود بود گرمى طلب
چون خار و خس رسيد به آتش زبانه است
صائب ز هر سخن که به آن تر زبان شوند
جز گفتگوى عشق سراسر فسانه است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید