شماره ٣٦٧: چشم قدح به جلوه ميناى باده است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
چشم قدح به جلوه ميناى باده است
اين شوخ چشم، قمرى سرو پياده است
داغ است لاله را به جگر، يا ز بيخودى
مجنون سرى به دامن ليلى نهاده است
از زهر چشم، آب دهد تيغ سرو را
از جلوه تو هر که دل از دست داده است
در پاى گل به خواب شدن نيست از ادب
در گلشنى که سرو به يک پا ستاده است
در دست ساقيان نبود سير و دور ما
باد مراد کشتى ما زور باده است
رسوا شود ز ابر بهاران زمين شور
زاهد ز نقص خويش گريزان ز باده است
در خط عنبرين نرسد هيچ فتنه اى
زان فتنه ها که از شب زلف تو زاده است
داند صدف چه مى کشد از روى تلخ بحر
هر کس ز احتياج دهن را گشاده است
صائب غمين نمى شود از مرگ رفتگان
هر کس به خود قرار اقامت نداده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید