شماره ٣٢٧: مرگ سبکروان طلب، آرميدن است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
مرگ سبکروان طلب، آرميدن است
چون نبض، زندگانى ما در تپيدن است
در شاهراه عشق ز افتادگى مترس
کز پا فتادن تو به منزل رسيدن است
بر سينه گشاده ما دست رد خلق
بر روى بحر، پنجه خونين کشيدن است
تسليم شو که زخم نمايان عشق را
گر هست بخيه اي، لب خود را گزيدن است
روزى طمع ز کلک تهى مغز داشتن
انگشت خود به وقت ضرورت مکيدن است
از قاصدان شنيدن پيغام دوستان
گل را به دست ديگرى از باغ چيدن است
نوميديى که مژده اميد مى دهد
از روى ناز نامه عاشق دريدن است
اميد چرب نرمى ازين خشک طينتان
روغن ز ريگ و آب ز آهن کشيدن است
نتوان به کنه قطره رسيدن ميان بحر
تنها شدن ز خلق، به خود وارسيدن است
چون شير مادرست مهيا اگر چه رزق
اين جهد و کوشش تو به جاى مکيدن است
صائب ز اهل عقل شنيدن حديث عشق
اوصاف يوسف از لب اخوان شنيدن است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید