شماره ٢٨١: در بحر شعر، خامشى از لاف بهترست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
در بحر شعر، خامشى از لاف بهترست
دست بلند، حجت عجز شناورست
رنگين ز پيچ و تاب شود چهره سخن
از خون نصيب تيغ به مقدار جوهرست
مهر از جهان ببر که غذاى لطيف او
خونى است در لباس، اگر شير مادرست
صبر گران رکاب نيايد به کار عشق
در بحر بيکنار چه حاجت به لنگرست؟
بر دل غبار کلفت ايام بار نيست
گوهر ميان گرد يتيمى نکوترست
از عالم جهات، اميد نجات نيست
بيچاره مهره اى که گرفتار ششدرست
دل جلوه گاه حسن به اقبال عشق شد
آيينه روشناس جهان از سکندرست
زان جلوه ها که سرو تو در کار باغ کرد
طوق گلوى فاختگان خط ساغرست
سرچشمه اى که خضر ازو چشم آب داد
در زير دامن خط سبز تو مضمرست
صائب ز خاک چاشنى قند مى برد
مورى که محو حسن گلوسوز شکرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید