شماره ٢١٩: ز بس که طاعت خلق جهان خدايى نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ز بس که طاعت خلق جهان خدايى نيست
قضا کنند نمازى که آن ريايى نيست!
شود شکستگى ماه از آفتاب درست
شکسته بندى دل، کار موميايى نيست
مشو ز ساده دلى از گزند نفس ايمن
که شيوه سگ ديوانه آشنايى نيست
قفس فضاى گلستان بود بر آن بلبل
که در خيال وى انديشه رهايى نيست
اگر بود به توکل ارادت تو درست
کليد رزق به غير از شکسته پايى نيست
ز مرگ همنفسان همچو بيد مى لرزم
که برگهاى خزان را ز هم جدايى نيست
زبان گوهر شهوار، آب و رنگ بس است
طريق مردم سنجيده خودستايى نيست
سخاوت غرض آلود کوته انديشان
به چشم اهل بصيرت کم از گدايى نيست
به باددستى من مى برد خزان غيرت
ز برگ، حاصل من غير بينوايى نيست
به واديى که مرا صدق رهنما شده است
سراب تشنه فريب از غلط نمايى نيست
مشو زياده ازين خرج مردمان صائب
که پاس وقت کم از پاس آشنايى نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید