شماره ١٢١: به غير دل همه عالم سراب حرمان است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
به غير دل همه عالم سراب حرمان است
ز کعبه روى به هر سو کنى بيابان است
ز فکر رزق، جهان يک دل پريشان است
خمير مايه غم ها همين غم نان است
مپرس حال دل بيقرار از عاشق
که در صدف نبود گوهرى که غلطان است
به سيم و زر نشود بى زبانه آتش حرص
که شمع در لگن زر همان گدازان است
حضور کنج قناعت نديده کى داند
که روى دست سليمان به مور زندان است
به پيش پا نبود چشم سرفرازان را
بلند و پست زمين پيش چرخ يکسان است
ز بخت تيره ندارد ملال روشندل
که برق در ته ابر سياه خندان است
(ترا به وادى مشرب گذر نيفتاده است
وگرنه کعبه دل نيز خوش بيابان است)
(مخور فريب صلاح توانگران زنهار
که روزه داشتن سفله، صرفه نان است)
مدار دست ز دامان بيخودى صائب
که در بهشت بود ديده اى که حيران است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید